خاطرات 10 تا 12 ماهگی
آوین گلم میخوام خاطرات 10 ماه تا یک سالگیتو بنویسم . خوشگلم تو 10 ماهگی عاشق سوپ های مخصوص مامان بودی، منتظر اومدن بابا از سرکار بودی و عصرها از ساعت 7 به بعد برای بابا بیقراری می کردی و وقتی "بابا" می گفتم به سمت در نگاه می کردی.
وقتی کلماتی مثل لامپ، یخچال، گل، درخت و چتر را می گفتم به سمتشون نگاه می کردی و همیشه از دسته اجاق گاز آویزون می شدی و تاب تاب می کردی. تو این ماه یه استخر آب بازی برات خریدیم که خیلی دوسش داشتی و اصلاً از توش بیرون نمیومدی. تو این ماه عکاسی نیلچی رفتیم که همونجا به آرایشگاه نیلچی رفتیم و برای اولین بار موهاتو کوتاه کردیم.
تو 11 ماهگیت همش گوشیو ور می داشتی و "الو" می کردی. در تاریخ 15/4/91 دندان پیشین کناری فک پایینیت (سمت چپ) دراومد و تو این ماه عاشق شدید تاب بازی بودی و وقتی سوار می شدی پایین نمیومدی. وقتی ما به چیزی می خندیدیم تو هم الکی می حندیدی که با ما همراه بشی.
تو 12 ماهگیت وقتی ما برات "تاب تاب عباسی" رو می خوندیم تو هم با صدات آهنگشو در می آوردی. در تاریخ 20/5/91 دندون پیشین کناری فک پایین (سمت راست) در اومد. تو این ماه یه خرده بچه بدی شده بودی و نمی خواستی تو اتاق خودت بخوابی. برای اولین بار تو این ماه به سرزمین عجائب رفتی و کلی بهت خوش گذشت. دقیقاً در تاریخ 1 شهریور 91 بود که به "ساعت" گفتی "تاعت".
آوین در آرایشگاه نیلچی:
آوین در بوستان نرگس:
آوین در حال الو بازی:
آوین داخل ماشین لباسشویی:
سرزمین عجائب:
آوین در حال خوردن شی شی:
اینم چند تا عکس از آتلیه نیلچی: