آوینآوین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

آوین

خاطرات 10 تا 12 ماهگی

1392/9/9 22:10
نویسنده : مامان آوین
360 بازدید
اشتراک گذاری

آوین گلم میخوام خاطرات 10 ماه  تا یک سالگیتو بنویسم . خوشگلم تو 10 ماهگی عاشق سوپ های مخصوص مامان بودی، منتظر اومدن بابا از سرکار بودی و عصرها از ساعت 7 به بعد برای بابا بیقراری می کردی و وقتی "بابا" می گفتم به سمت در نگاه می کردی.

وقتی کلماتی مثل لامپ، یخچال، گل، درخت و چتر را می گفتم به سمتشون نگاه می کردی و همیشه از دسته اجاق گاز آویزون می شدی و تاب تاب می کردی. تو این ماه یه استخر آب بازی برات خریدیم که خیلی دوسش داشتی و اصلاً از توش بیرون نمیومدی. تو این ماه عکاسی نیلچی رفتیم که همونجا به آرایشگاه نیلچی رفتیم و برای اولین بار موهاتو کوتاه کردیم.

تو 11 ماهگیت همش گوشیو ور می داشتی و "الو" می کردی. در تاریخ 15/4/91 دندان پیشین کناری فک پایینیت (سمت چپ) دراومد و تو این ماه عاشق شدید تاب بازی بودی و وقتی سوار می شدی پایین نمیومدی. وقتی ما به چیزی می خندیدیم تو هم الکی می حندیدی که با ما همراه بشی.

تو 12 ماهگیت وقتی ما برات "تاب تاب عباسی" رو می خوندیم تو هم با صدات آهنگشو در می آوردی. در تاریخ 20/5/91 دندون پیشین کناری فک پایین (سمت راست) در اومد. تو این ماه یه خرده بچه بدی شده بودی و نمی خواستی تو اتاق خودت بخوابی. برای اولین بار تو این ماه به سرزمین عجائب رفتی و کلی بهت خوش گذشت. دقیقاً در تاریخ 1 شهریور 91 بود که به "ساعت" گفتی "تاعت".

 

آوین در آرایشگاه نیلچی:

آوین در آرایشگاه نیلچی

 

آوین در بوستان نرگس:

اوین در بوستان نرگس

 

آوین در حال الو بازی:

آوین در حال الو بازی

 

آوین داخل ماشین لباسشویی:

آوین داخل ماشین لباسشویی

 

سرزمین عجائب:

سرزمین عجائب

 

سرزمین عجائب

 

آوین در حال خوردن شی شی:

آوین در حال خوردن شی شی

 

 

 

اینم چند تا عکس از آتلیه نیلچی:

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آرال
23 دی 92 13:18
سلام آوین جان خوبی چه جالب الان اومدم وبلاگ شما رو ببینم دیدم آشنایین واسه من ، من و آرال شما رو تو بوستان نرگ دیدیم تو با آرال بازی کردین الان میخوام با جازه مامانت لینکتون کنم تا بیشتر بتونم سر بزنم شما هم اگه خواستین ما رو لینک کنین
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوین می باشد